۱۴۰۲ فروردین ۱۳, یکشنبه

راه های نرفته


هفته پیش برای آشنا سازی ما با مشاغل فنی حرفه ای که بهش می گویند DEP ، مدرسان هر رشته با لباس فرم مخصوصشان اومدند به موسسه ما تا اون رشته را معرفی کنند، در مورد بازار کارش اطلاعات بدهند، سوالات را پاسخ بدهند و طبیعتا برای مدرسه شان دانش آموز جذب کنند. از مدرسه آشپزی ، مکانیکی و حسابداری گرفته تا دکوراسیون داخلی و منشی گری و سرایداری. چون موسسه ما یکسری دوره های دبیرستانی هم ارائه میده، نوجوان ها در کافه تریا زیادند. دور آقای فرانسوای سر آشپز، خیلی شلوغ بود و ظاهرا خیلی از نوجوان ها میخواستند آشپز، شوند. جالبه که اینجا هیچ شغلی عار نیست و حتی مشاغلی مثل سرایداری چون باید تعمیرات و لوله کشی هم بلد باشی درامد بالاتری نسبت به خیلی رشته های دانشگاهی داره. برای همینه که اینجا هرکسی دنبال کاری که دوست داره میره چون در نهایت اختلاف درامد زیادی بین مشاغل مختلف وجود نداره ولی روزهای عمرت رو صرف انجام کاری که دوست نداری نمیکنی.

داشتم فکر می کردم اونهایی که زندگی شغلی خاصی قبل مهاجرت نساخته اند در جریان مهاجرت راحت تر هستند چون انتخابهای زیادی پیش روشون هست که از اول شروع کنند به ساختن. یک چیزی شبیه تولد دوباره...

من به اصرار پدرم مهندسی کامپیوتر خوندم ولی بعد از شش سال متوجه شدم دیگه نمی تونم در این رشته کار کنم و تصمیم گرفتم برم دنبال علاقه ام. اون موقع بین روانشناسی و دکوراسیون داخلی که هر دو را دوست داشتم روانشناسی را انتخاب کردم و هفت سالی که به عنوان رواندرمانگر کار کردم بهترین سالهای عمرم بودند! هیچوقت اینطور مطمئن نبودم که سر جایم هستم‌و فکر میکردم بعنوان روانشناس بازنشسته خواهم شد اما مهاجرت پیش اومد و حالا در کانادا با توجه به مشکلات عدیده مشاغل علوم انسانی برای افرادی که خارج از کانادا تحصیل کرده اند، نمیدونم اصولا بتونم اینجا به حرفه خودم ادامه بدهم یا نه.

این حس عجیبی است! از طرفی ناراحت کننده است اگه حرفه ای که بلدم و علاقمندم را نتونم ادامه بدهم اما همزمان همین احتمال موفق نشدن، هیجان انگیز هم هست چون درست وقتی فکر میکردی تا آخرعمرت قراره روانشناس باشی و زندگی چیز جدیدی برات نداره یکدفعه این فرصت سر راهت قرار میگیره که راه های نرفته ات را هم امتحان کنی و ببینی در یک مسیر دیگر زندگی چه شکلی است. برای همین بعنوان پلن B دکوراسیون داخلی را هم گوشه ذهنم نگه میدارم که حتی فکر کردن بهش هم حس خوبی بهم میده. 

۱۴۰۲ فروردین ۱۱, جمعه

دختری با روبنده سیاه

کلاس فرانسه ما از این جهت جالبه که دانش آموزانی از سرتاسر دنیا داره. این وسط چند نفر مسلمان هم داریم. یکی از دخترها با حجاب کامل سرکلاس حاضر میشه ولی دختری که از یک کشور مسلمان آفریقایی است با چادر و روبنده بلند و سیاهی سر کلاس میاد که از سر تا قوزک پا را می پوشانه و از زیر روبنده حتی چشم هایش هم به زحمت مشخصه. برای خود من مدتی طول کشید تا بتونم باهاش راحت باشم چون حرف زدن با کسی که حتی چشمهایش را هم نمیبینی کار سختیه. 

اما نکته جالب این بود که با وجودیکه ظاهر و حتی رفتار او با جامعه کانادایی فاصله فاحشی داره اما برخورد معلم ها و حتی شاگردان با او فوق العاده عادی است. هیچکس هیچگونه اشاره ای به ظاهر متفاوتش نمیکنه و با او درست مثل همه دانش آموزان دیگر تعامل میشه ، ازش سوال میپرسند و در کلاس و کارهای گروهی مشارکتش میدهند. با اینکه این دختر در فعالیت هایی که پشت میز نیست و باید جلوی کلاس بایسته و صحبت کنه شرکت نمیکنه و با وجودیکه اصولا دولت کبک بابت این کلاسها به شرکت کنندگان پول میده تا جذب جامعه و فرهنگ کبک بشوند اما هیچگونه انتقاد و حتی ترغیبی به مشارکت صورت نمیگیره. این فرهنگ مدارا کردن با افراد را خیلی دوست دارم .

مهاجرت و ملالت هایش

 دیشب خوب نخوابیدم، داشتم با خودم فکر میکردم مثل گیاهی هستم که توی گلدون قبلی خیلی خوب و قوی بوده و بعد فکر میکنی میبریش یک جای بهتر میکاریش و بیشتر لذت میبره اما وقتی توی گلدون بزرگتر با خاک جدید میکاریش میبینی بهش نمیسازه و شروع میکنه به پلاسیدن. 

ولی بعد یادم اومد که همین چند روز پیش خوشحال بودم! توی اتوبوس بودم که حس خوب آرامش و راحتی را تجربه کردم. برای اولین بار بجای نگرانی در مورد ایستگاه ها تونستم راحت لم بدم و آهنگ گوش بدم و این پیشرفتی بود برای خودش. همه چیزهایی که چالش های ترسناکی بودند کم کم به حوزه امن و روتین تبدیل شده بودند. دیگه محیط را میشناختم ، قوانین و آداب اتوبوس سوار شدن را بلد شده بودم. این که چطور سوار بشی، چطور پیاده بشی! گاهی واقعا پیش پا افتاده ترین کارها برای آدمی که ندونه باید چکار کنه بزرگترین ناکامی ها را بوجود میاره چون حجم این ناکامی های کوچک وقتی روی هم جمع میشه خیلی بزرگ میشه. احتمالا بقیه حوزه  های نا آشنا و ناکام کننده هم به حوزه آشنا و امن تبدیل میشه اگه تا آن زمان بتونم دوام بیارم 

راه های نرفته

هفته پیش برای آشنا سازی ما با مشاغل فنی حرفه ای که بهش می گویند DEP ، مدرسان هر رشته با لباس فرم مخصوصشان اومدند به موسسه ما تا اون رشته را ...